
شاید در آن نشست، اصلاحطلبان مملو از شور انتخاباتی و هیجان پیروزی گزینه مورد حمایتشان در انتخابات ریاست جمهوری بوده و این جمله هوشمندانه شیخ دانا خیلی به چشم آنها پررنگ نیامد، اما آنچه که پس از شش ماه عمر مفید دولت “تدبیر و امید” آشکار است، وی در عمل نشان داده که تمایلی برای […]
شاید در آن نشست، اصلاحطلبان مملو از شور انتخاباتی و هیجان پیروزی گزینه مورد حمایتشان در انتخابات ریاست جمهوری بوده و این جمله هوشمندانه شیخ دانا خیلی به چشم آنها پررنگ نیامد، اما آنچه که پس از شش ماه عمر مفید دولت “تدبیر و امید” آشکار است، وی در عمل نشان داده که تمایلی برای پرداختن به مسائل سیاسی بحرانزا ندارد و انتصابات دولت یازدهم، بهویژه درخصوص استانداران و به تبع آن فرمانداران بهدلیل موقعیت استراتژیک و پراکندگی محلی آنها بهعنوان نماینده تامالاختیار رئیس جمهور در کل کشور بیانگر آن است که روحانی ترجیح میدهد از ورود به فضای سیاسی کنشزا و تنشزا خودداری نموده تا جو را علیه دولت خود ملتهب نسازد و کام دولتمردانش را در تمامی مناصب کشوری تلخ نگرداند؛ هرچند که برخی انتصاباتش در مرکز مورد ناملایمات شدید و بیمهری اصولگرایان و ژنرالهای بهارستان نشین قرار گرفت.
اما از منظری دیگر، در این یادداشت با تنگتر نمودن حلقه دید خود، به بررسی اجمالی وضعیت مردان اصلاحطلب در استان گیلان خواهم پرداخت و گوشه چشمی بر کنشها و واکنشهای درون گروهی آنها پس از انتخابات اخیر خواهم داشت.
آنچه که در یک نگاه کلی از جریان اصلاحطلبی دوران اخیر در گیلان به ذهن متبادر میشود، آن است که دستهای از این افراد بهعنوان مردان عملگرا و میدان دیده و با شناسنامه اصلاحطلبی و برخی اعتدالگرایی(!) در بدنه ستادی حامیان دکتر حسن روحانی پیشقراول جریان فکری و اجرایی ستاد بوده و دستهای دیگر که خود را ریش سفید و پیر میدان اصلاحطلبی گیلان در دوران مختلف میدانستند، با خرد و اندیشه جمعی و ارائه نقطه نظرات اندوخته خود، دسته اول را حمایت نموده و جمع اندکی نیز بهعنوان دسته سوم، سرگشته و سرخورده از پدیده انتخابات قبل، منزوی شده و به پستوی خانه خزیده بودند! اما پس از پیروزی شیخ دیپلمات در انتخابات یکی از معضلاتی که بهتدریج و آهسته و پیوسته میان برخی اصلاحطلبان گیلان همچون قارچی سمی ریشه پروراند، معضل “اتوریتانیسم” یا “اقتدارگرایی در درون گروه” بود؛ عاملی که یکی از موانع رشد، پیشرفت و توسعه عزتمندانه و درونزای جامعه هفتاد و شش میلیونی ایرانی محسوب میشود. در چنین شرایطی، افراد در تشکل یا جبههها بیشتر خواسته یا ناخواسته رو به مصالح خود و جریان حامی خود میآورند و یک کار گروهی همهجانبه و هدفمند، بازیچه مقاصد فردی و خودنماییهای سیاسی قرار میگیرد. هرچند که جریان اصلاحطلبی در کنه خود پادزهری مناسب و مؤثر برای اقتدارگرایی و اقتدارگرایان بوده است، اما تشنگی رسیدن زودهنگام به ابزار قدرت و عدم تحمل نقد درون گروهی و چشم و همچشمیهای سیاستزده و توقف رقابت سالم در میان اعضاء پس از انتخابات موجب ایجاد تعلیق درون نهادی و پراکندن بذر اقتدارگرایی میان این جریان فکری شد، تا جایی که استان گیلان متأسفانه سالها و در دورههای مختلف انتخاباتی، اعم از ریاست جمهوری و مجلس، از وجود چنین آفتی رنج برده و با توجه به بایستگی و شایستگی تکتک اصلاحطلبان در استان، این افراد همیشه از حضور در مناصب اجرایی و سطوح مدیریتی کلان کشور باز ماندهاند و در استانهای دیگر برای رسیدن به این مهم، تعادل و تعامل بیشتری بوده است؛ هرچند که عوامل دیگری را نیز میتوان برشمرد که در فرصتی دیگر به آنها میپردازم.
با اینهمه نگارنده معتقد است که اختلاف نظر و سلیقه میان افراد در یک جریان مشترک عامل اصلی عدم اجماع و تشتت بین آنها نخواهد بود، اما اگر بهدلیل اختلاف نظر در روشها و تاکتیکها اجماع ممکن نباشد، آنگاه میتوان به اتحاد و عمل هماهنگ فکر نمود. اصلاحطلبان با هر گرایش فکری و سمت و سوی سیاسی خود میتوانند طیف عظیمی از نیروهای اجتماعی را پوشش دهند و در مجموع از تمامی ظرفیتهای موجود در جامعه استفاده کنند. بنابراین باید در عرصه فعالیتهای سیاسی به مفهوم عام و جهت رسیدن به منافع همسو در صورت عدم اجماع به تقسیم کار یا تقسیم نقش بیاندیشند و بهجای انواع و اقسام نزاعها و کوتهنگریهای سیاسی و با اندکی از خود گذشتگی، راه را بر کجاندیشان و خودکامگان بسته و برخی که معتدلترند، میتوانند مسئولیت حضور و فعالیت در عرصه فعالیت سیاسی رسمی کشور را برعهده بگیرند و از این مهم در ارتباط با اقشار گوناگون اجتماعی بهره جسته و به کمک این ارتباط و بسط آگاهی افراد از طریق تأسیس نهادهای مدنی، مراکز خیریه، مطبوعات و برگزاری مراسمها و جلسات سخنرانی مؤثر به مناسبتهای مختلف در مرکز استان و شهرستانهای فعال گام مهم و تأثیرگذاری را جهت انسجام سیاسی و نیل به وفاق درونگروهی و تحقق اهداف مشترک بردارند؛ هرچند که نیک پیداست در ایفای نقش خود با محدودیتها و موانع زیادی مواجه خواهند شد و اقتدارگرایان حاکم در جناح مقابل بهسادگی حاضر به پذیرش فعالیتهای رسمی و آزاد آنها در عرصه سیاست نخواهند بود. آنها در حال حاضر کمترین تحرک سیاسی و یا برگزاری یک گردهمایی ساده را برنمیتابند و در قبال آن بهنوعی واکنش نشان میدهند، اما با تدبیر مسالمتآمیز تمامی طیفهای اصلاحطلب استانی و اقدامات هوشمندانهشان و عدم تخریب و تضعیف یکدیگر، میتوانند در به ثمر نشاندن نیات خود مؤثر واقع شوند. مردان اصلاحطلب دیار ما خوب میدانند که همگی در خدمت اهدافی واحد تلاش میکنند و اگر در این میان نیروهای فرصتطلب و جاهطلبی عرض اندام نمایند، کافی است با یک مرزبندی دقیق و شفاف، حضورشان بیفروغ و کمرنگ گردد.
نگارنده بر این باور است که اصلاحطلبان و به همراه آنها اعتدالگرایان گیلان با یک همگرایی و هماندیشی مطلوب و مطمئن، همچون همیشه دور یک میز گرد هم آمده و تصمیمگیری برای متصدیان کرسیهای خانه ملت در انتخابات دهم را بهانهای برای مستحکم نمودن حلقه مفقوده خود قرار خواهند داد.
نویسنده: مهدی روحی