
شهرها امروزه با مسایل و چالشهای پیچیدهتری مواجه هستند. توسعه تکنولوژی و ارتباطات، جهانی شدن عوامل تولید، افزایش جمعیت شهرنشین، مساله مهاجرت و سکونتگاههای غیر رسمی، مسایل اجتماعی شهر، ترافیک و غیره باعث شده است تا مسایل شهرها پیچیدهتر شوند و در عین حال فرصتها و چالشهای جدیدی برای مدیریت شهری به وجود آید. آنچه […]
شهرها امروزه با مسایل و چالشهای پیچیدهتری مواجه هستند. توسعه تکنولوژی و ارتباطات، جهانی شدن عوامل تولید، افزایش جمعیت شهرنشین، مساله مهاجرت و سکونتگاههای غیر رسمی، مسایل اجتماعی شهر، ترافیک و غیره باعث شده است تا مسایل شهرها پیچیدهتر شوند و در عین حال فرصتها و چالشهای جدیدی برای مدیریت شهری به وجود آید. آنچه در خلال تجربه مدیریت بر شهرها در صده اخیر به وجود آمده است، سه نکته اساسی را در پی دارد؛ اول آنکه زمانی شهر میتواند به سمت توسعه پایدار حرکت کند و برنامههای مدیران شهری به مرحله اجرا درآید که در مدیریت امور شهر مردم مشارکت فعال داشته باشند. به عبارتی بستر هر توسعه و پیشرفتی در شهر و عنصر اساسی اجرای صحیح برنامهها مشارکت مردم در تهیه، اجراء و نظارت بر برنامهها میباشد. نکته اساسی دوم این است که شهرها باید با توجه به مقتضیات تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی خاص خود اداره شوند و هیچ نسخه واحدی برای مدیریت بر شهرها در همه مکانها و زمانهها وجود ندارد. پیچیدگی مسایل شهری در عصر حاضر اقتضا میکند شهرها با توجه به مقتضیات و مولفههای تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و معماری خود آن شهر مدیریت شوند. نکته اساسی سوم آن است که شهر کلیتی یک پارچه است و نمیتوان بخش بخش و تکه تکه بر آن مدیریت کرد. مسایل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و معماری شهر به هم وابسته هستند و در تقابل تنگاتنگ با هم حرکت میکنند، به طوری که در واقعیت نمیتوان آنها را از هم جدا کرد. بنابراین باید در شهر سازمانی وجود داشته باشد تا بتواند با اختیارات قانونی مناسب محوریت مدیریت شهر را بر عهده داشته باشد.
شوراها میتوانند پاسخی مناسب به الزامات فوق بدهند، شوراها برآمده از متن مردم هستند و چنانچه درست هدایت شوند و بر مبنای صحیح و به دور از مسایل سیاسی عمل کنند و با استفاده از نظرات کارشناسی و به صورت تخصصی به مدیریت و اداره شهر بپردازند میتوانند در حل مسایل و معضلات شهری امروز و جلب مشارکت مردمی بسیار کارآمد و کارساز باشند.اما زمانی میتوان از شوراها انتظار حل مسایل شهری را داشت که سه نکته اساسی فوق را در نظر بگیریم. شوراها باید بستر ساز مشارکت واقعی مردم در امور باشند و توانایی قانونی مناسب را دارا باشند تا بتوانند این مشارکت را به منظور اداره و توسعه شهر جهت دهی کنند. این امر مستلزم حرکت شوراها و شهرداریها از سازمانهای محلی به سوی حکومتهای محلی می باشد و لازمه آن اجرای مدیریت واحد شهری در شهرها است.
در هر حال از عمر شوراها اندک زمانی میگذرد و مسلماً برای نهادینه شدن آنها در جامعه و نظام اداری و سیاسی ما زمان لازم است.
نویسنده: مهندس حسین خاکزاد